راز گل سرخ .....*** | ||
|
داروغه بغداد در میان جمعی مدعی شد که تا کنون هیچ کس نتوانسته او را گول بزند، به داروغه گفت: گول زدن تو بسیار آسان است ولی به زحمتش نمی ارزد.
و آنگاه داروغه دریافت که چه آسان از یک دیوانه گول خورده است. ? جمعی زیر درختی نشسته بودند. بهلول را دیدند که از آنجا عبور می کرد. با هم گفتند: بیایید بهلول را مسخره کنیم. پس جملگی برخاسته نزد بهلول آمدند و گفتند: …
درهم ها را گرفت و در آستین پنهان نمود. ? روزی بهلول بر هارون وارد شد. در حالی که در میان عمارت مجلل و نوساز خود مشغول گردش و تفریح بود از بهلول خواست که چند جمله جالب روی این بنای جدید بنویسد. بهلول روی بعضی از دیوارها نوشت ……
گچ را بالا بردی ولی نصّ و فرمایش پیغمبر را پایین آوردی. و اگر از مال دیگران است بر دیگران روا داشته ای و خداوند ظالمان را دوست ندارد. ای به دنیا بسته دل خافل ز عقبایی چرا؟ ? هارون الرشید از بهلول پرسید : دوست داری خلیفه باشی؟ بهلول گفت : نه !
از آن رو که من به چشم خود تا به حال مرگ سه خلیفه را دیده ام، ولی تو که خلیفه ای مرگ دو بهلول را ندیده ای. ? یکی از غلامان هارون ، ماست خورده بود مقداری از ماست به ریشش ریخته شده بود. بهلول از وی پرسید : چه خورده ای ؟ …
|
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |